مایشنامه‌ی معمای ماهیار معمار با بیانی روان و زیبا، داستانی جالب را با حال‌وهوای حکایت‌های قدیم روایت می‌کند. شخصیت اصلی این نمایشنامه معماری توانا و ماهر به نام ماهیار است. قاسمی برای نوشتن این نمایشنامه از داستانی واقعی الهام گرفته است. این داستان در دوران حکومت یزدگرد اول اتفاق افتاده است. در این داستان، معماری به نام سنمار برای شاه قصری عجیب ساخته بود که در هر ساعت مختلف از روز به یک رنگ دیده‌ می‌شد.

نمایشنامه‌ی معمای ماهیار معمار داستان ماهیار معمار را روایت می‎کند. او موظف می‌شود که قصری با ویژگی‌هایی خاص برای شاه بسازد. این قصر خورنق نام دارد و قرار بود که تالار اصلی آن ستون‌های کمی داشته باشد. ماهیار در نیمه‌ی کار به طور ناگهانی ناپدید می‎شود. معماران زیادی به دربار می‌آیند و ادعا می‎کنند که می‌توانند قصر نیمه‌تمام را تمام کنند؛ اما هیچ‌کدام موفق نمی‎شوند. هفت سال بعد ماهیار بازمی‌گردد تا کار نیمه‌تمام را به اتمام برساند.